غزل دیدی که رفت دل از بر من
ندید افسوس او چشم تر من
مرا سوزاند از سوز زمستان
بیا بنگر تو این خاکستر من
فراق
منکه از داغ فراق تو همه میمیرم
بخدا از خود و از زندگیم من سیرم
تا بکی گوشه ی ویرانه بمانم من زار
بذر غم را که ز باغ دل خود میگیرم
یار
دل به هر یار که بستم ز جفا داد شکستم
باز ماندم سر عهدم ، نه شکستم نه گسستم
چشمه خون شده آخر دل تنهای حزینم
خون دل میخورم و نیست عجب، باده به دستم
نظرات شما عزیزان:
عرفانی 
ساعت12:54---2 آبان 1390
خانم همطاف عزیزم ممنونم بزرگوارید.gif)
عرفانی 
ساعت12:53---2 آبان 1390
سلام استاد سرخی ممنونم از شما بزرگوار برقرار باشید در پناه حق
جعفر سرخی 
ساعت16:30---27 مهر 1390
درود بر عرفانی عزیز :
رباعی زیبایی است . نقصی در وزن و قافیه ندارد . اما محتوی را می توان زیبا تر نوشت . یعنی با حذف حروف اضافه و حروف ربط و مانند آن می توان محتوی را پر قدرت کرد . مثلا چنین :
======================
ز هجر دلبرم خون شد بر من
ندیدم ناله و چشم تر من
بسوخت از داغ هجرانش دل و دین
بیا بنگر کنون خاکستر من
=====================
م در ندیدم مفعول است ندید مرا
====================
البته نظر شخصی است . ممنونم به امید دیدار بعدی
ن ـ ـ ـ ن ـ ـ ـ ن ـ ـ
همطاف 
ساعت9:06---27 مهر 1390
درود خانم عرفانی عزیز
همیشه می خوانمت